چه عوضی! پس می خواهید برای خود یا دوست پسرتان سلفی بگیرید، مهمان من باشید. اما انجام این کار با تلفن معلم شما گستاخانه است. و شما باید برای وقاحت هزینه کنید، و از نظر فیزیکی - این همان چیزی است که او منتظرش بود! و من به شما می گویم، او به نمرات خود علاقه ای ندارد. برای عوضی هایی مثل او مهم است که معلمش را لعنت کنند تا بتوانند به دوستانشان درباره آن لاف بزنند. و سپس دیک او را مسخره کنید. حداقل این یکی دیک بزرگی دارد.
درست مثل ماهی قرمزی که ماهیگیران با تور به ساحل کشیده اند. او از کجا می دانست که آنها چه آرزویی داشتند، که او بلوند می شد. با این حال، او همچنین باید آرزوی دوم خود را محقق می کرد - اجازه دادن به آنها در تمام شکاف هایش. من فکر می کنم او به آرزوی سوم خود نیز خواهد رسید - مکیدن ماشین! بنابراین اکنون او باید کمی بیشتر از پدربزرگ افسانه در خشکی بماند. چون انگار دوست داره مکیدن و قورت دادن رو هم دوست داشته باشه!
سرد! اتفاقا من هم میتونم انجامش بدم...