دخترها به دنبال تفریح بودند، سوار ماشین. گاهی خودشان را هیجان زده می کردند. ظاهراً آنها می خواستند یک حس جدید داشته باشند، بنابراین آنها به یک پسر جوان و خوش تیپ عجیب و غریب پیشنهاد دادند. بعد از کمی متقاعد کردن و صحبت موافقت کرد و یکراست سر کار رفت. دخترها با او ارتباط برقرار کردند، به او ضربات بادکنکی دادند، در حالی که دو نفر در حال لعنت بودند، سومی زوج را نوازش کرد.
حالا این چند دختر دهن پرکن! من هرگز الاغی را اینقدر لیس ندیده بودم، یکدفعه مرا روشن کرد. و هر کسی نمی تواند خروس را به این عمق و با اشتیاق قورت دهد. اکنون، این برای یک حرفه ای هیجان زیادی دارد! این مرد به وضوح خوش شانس بود که در همان زمان با چنین دوست دخترهای پیشرفته ای سرگرم شد. بله، این سخت کوش ترین کاری است که من تا به حال دیده ام، آنها سخت کار می کنند و تمام تلاش خود را می کنند.
وقتی نوک سینه هایش را دیدم که از حلقه ها بیرون زده بود، فهمیدم که او یک عوضی است. و او مرا ناامید نکرد. او یک دختر شاغل است، حتی احمقش چشمک می زند. انگار داشتم توی احمقش کم می کردم.